پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران:
پایگاه مردمی ارتش::آبادان، دومین شهر خوزستان است که با تأکید و فرمان امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه از حصر سنگین دشمن بعثی آزاد شد. شکستن محاصرة سوسنگرد در 26 آبان، اولین شکست دشمن روی زمین بود. بامداد تاسوعای 1401 هـ.ق، برای دشمن داغ وتوفانی میشد؛ بهطوریکه هر ساعتش برای او حکایت از شکستی سنگینتر داشت. دشمن که تا پنج کیلومتری اهواز پیش آمده بود، حالا به دنبال یافتن راه فراری بهسوی مرزهای خودش بود، نه به اختیار، که با اجبار رزمندگان اسلام.
با شکستن حصر آبادان که محصول رشادت وصف ناپذیر رزمندگان اسلام در لشکر 77 پیروز خراسان بود، ضربالاجل عقبنشینی دشمن هم سر رسید. همه میدانستند که به زودی خوزستان، آبستن آتش و حمله خواهد شد فقط اینکه نخستین حمله از کجا خواهد بود را نمیدانستند. دشمن کاملاً در مواضع دفاعی فرو رفته، حالت پدافندی گرفته بود. یکسال بیاباننشینی و ناتوانی در جنگی که قرار بود طی یک هفته به پایان برسد، نبرد را برای سربازان ارتش عراق فرسایشی کرده بود. برعکس؛ جبهه اسلام، رزمندگانش یقین داشتند که پیروز نبرد خواهند بود.
بعد از عملیات ثامنالائمه، اتفاقِ تلخِ شهادتِ فرماندهان، کام جناح پیروز را تلخ کرد. با عروج شهیدان فلاحی، کلاهدوز، نامجوی، فکوری و جهان آرا، نخستین گام، حفظ سنگر فرماندهی بود. امیر سرتیپ ظهیرنژاد در این شرایط به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد و شهید صیاد شیرازی، فرماندهی نیروی زمینی را به عهده گرفت.
با انتصاب این فرمانده مبتکر، سال دوم جنگ، تلخترین سالِ دشمن شد. فرمانده جوان نیروی زمینی، بلافاصله طرحهای عملیاتی موجود را بررسی کرد و طراحان دانشکده فرماندهی و ستاد(دافوس) را به منطقه عملیاتی خوزستان فراخواند.
در شرایط پیروزی، نخستین تدبیر، حفظ «دورِ تک» بود و استفاده از موفقیت. باید عملیات بزرگی انجام میشد و این اتفاق، با تدوین طرح عملیاتی کربلا1 (عملیات طریق القدس) در شرف وقوع بود. حالا نیازِ تأمین نیروی انسانی عملیاتی هم به چشم میآمد. سپاه میتوانست کمک خوبی برای اجرای عملیات باشد. جنگ، طی یکسال گذشته، سپاه را آبدیده و آزموده کرده بود. اطمینان فرماندهان ارتش لازم بود و جسارت فرماندهی که از این نیروی تازه نفس در یک عملیات آفندی بهره بگیرد و صیاد، این جسارت را داشت. سپاه، برای نخستینبار در عملیات طریق القدس، بهصورت سازمان یافته و گسترده تحت فرماندهی قرارگاه کربلا حضور یافت. با وحدت ارتش و سپاه و حضور گسترده نیروهای زمینی و هوایی، نخستین فتح مشترک به دست آمد.
دشمن در منطقهای وسیع، میدان را خالی کرد و با شکستی فاجعهبار نیروهایش را تا مرز عقب کشید. نخستین تلاش جناح پیروز در چنین شرایطی، تحکیم مواضع و جلوگیری از غافلگیری بوده فرمانده عملیات، شهید صیاد، با بررسی شرایط منطقه نقاط احتمالیِ نفوذ دشمن را بررسی کرد تا مبادا با حمله دوباره دشمن، موقعیت به دست آمده از دست برود.
حمله دشمن به شمال سابله در شب 13/9/1360
از بعد از ظهر روز 12 آذر 1360 ایستگاه شنود قرارگاه کربلا1 (ایستگاهی برای استراق سمع پیامهای ارسالی و مکالمات رادیویی دشمن) پیامی را از یک ایستگاه فرستنده عراق دریافت کرد مبنی بر اینکه «امروز برای دشمن (ایرانیها) برنامه جالبی داریم!» پیام دیگری که ساع 19:00 شنیده شد، حاکی از این بود که تیپ 12 زرهی عراق، حالت آماده باش کامل گرفته، آماده اجرای مأموریت است.
این پیامها در ابتدا باتوجه به سوابق و تجربهها جدی گرفته نشد؛ تصور این بود که دشمن با قصد اغفال و گمراه کردن مبادرت به جنگ الکترونیک و پخش پیامهای دروغین میکند.
اما متصدیان محل شنود، به دقت و مراقبت خود افزودند و مبادله پیامها را که بین یک قرارگاه فرماندهی و واحدهای تابعه در جریان بود، هوشیارانه پیگیری کردند. آنان تا ساعت 23:30 توانستند بیش از دهها پیام مبادله شده را کشف و استراق سمع کنند؛ پیامهایی که محتوایش بهطور کلی، حکایت از آمادگی تیپ 12 زرهی برای انجام مأموریت محوله و صدور دستور حرکت یکانها به طرف هدف داشت. مطالعه و بررسی دقیق پیامها نشان داد که پیامها واقعی است و نیروهای عراقی در یکی از جبههها درصدد اجرای مأموریتی مهم هستند. افسر اطلاعات در قرارگاه کربلا با دقت و حوصله ارتباط پیامها را با یکدیگر دنبال میکرد.
در ساعت 24:00 محل شنود، پیامی شنید مبنی بر اینکه دو گردان عراقی به سلسله مراتب؛ یعنی قرارگاه فرماندهی اعلام میکردند که تنها 300 متر با هدف فاصله دارند. به آنها جواب داده شد که «صدام به شما سلام رسانده، آفرین میگوید.» قرارگاه کربلا در تلاش بود تا از محل و هدفهای فعالیت دشمن آگاه شود؛ لذا برای توسعه و تکمیل اطلاعات خود از نوع و بهویژه محل فعالیت دشمن، کلیه یکانهای مستقر در منطقه عملیات طریقالقدس و همه یکانهای مستقر در منطقه خوزستان را در جریان یک حرکت آفندی از سوی دشمن قرار داده، از آنها خواست ضمن افزایش هوشیاری و مراقبت، کوچکترین حرکت و فعالیتی را که از دشمن در فاصله نزدیک مشاهده کردند، سریعاً به قرارگاه کربلا گزارش کنند.
پاسخهای واصله از کلیه یکانهای مستقر در جبهه خوزستان، حاکی از آن بود که در منطقه هیچگونه فعالیت غیرعادی دشمن، از جمله حرکت به جلو، مشاهده و گزارش نشده است. مجدداً این احتمال قوت گرفت که پیامها واقعی نبوده، عراقیها با آماده نگهداشتن نیروهای ایرانی قصد فرسوده و خسته کردنشان را دارند.
ساعت 01:10 روز 13 آذر 1361 یک پیام استراق سمع شده، حکایت از آن داشت که یک گردان عراقی عبور خود را از پل تمام کرده و گردان بعدی در حال عبور است.
قرارگاه کربلا در بررسیِ شیوههای احتمالیِ حمله به این نتیجه رسید که دشمن متوجه شده که هنوز سابله توسط نیروهای ما بهطور کامل اشغال نشده و بههمین دلیل از این منطقه پدافند نمیشود. بررسیها همچنین نشان میداد که متجاوز به خود آمده و دریافته که با تخلیه پل سابله که از امکانات طبیعی و مصنوعی عالی پدافندی مانند: رودخانههای کرخه، نهر عبید و مواضع مستحکم پدافندی برخوردار است، یک اشتباه بزرگ را مرتکب شده است. به همین دلیل، درصدد برآمد که از تعلل نیروهای ما جهت استقرار یک پدافند مطمئن در این منطقه سود برده و با یک هجوم غافلگیرانه مجدداً منطقه موصوف را پس بگیرد.
پیامهای بعدی که استراق سمع شد، صحت این نتیجهگیری را اثبات کرد. بههرحال اولین واکنش این بود که عبور نیروهای دشمن از پل متوقف شده و سرپل ایجاد شده توسط متجاوز در شمال سابله سریعاً منهدم شود. لذا از ساعت 01:40 بیدرنگ یک رشته اقدامات کلی بهصورت همزمان آغاز شد:
- به لشکر 16 زرهی دستور داده شد که با استفاده ازیکانهای تیپ2 زرهی و بهویژه گردان 125 مکانیزه که نزدیکترین یکان این لشکر به پل سابله بود، اجرای آتش شدید داشته باشد و در صورت امکان با حمله به حاشیه جنوبی سابله، امکان عبورِ هرچه بیشترِ نیروهای دشمن را از پل سابله متوقف کرده، یا حداقل تقلیل دهد.
- به این لشکر همچنین دستور داده شد که بلافاصله یکانی را از پل موقت نظامی، روی نهر عبید عبور داده و در شمال سابله به موازات رودخانه پیشروی کند و هرگونه حرکت دشمن را بهسوی مواضع نهر عبید سد کرده، از توسعه سرپل دشمن در این سمت جلوگیری کند.
- به توپخانه لشکر 92 زرهی، مستقر در شمال کرخه و توپخانه لشکر 16 زرهی مستقر در جنوب کرخه، دستور داده شد با اجرای آتش انبوه و شدید و هماهنگ شده روی پل سابله و منطقه جنوبی، عبور دشمن را مختل کرده، با شلیک گلولههای منور منطقه را روشن و باتوجه به اصل غافلگیری، طرح دشمن را خنثی کنند.
سایر یکانهای نزدیک به منطقه هم فراخوانده شدند تا رخنه ایجاد شده را پوشش دهند.
برابر پیامهای استراق سمع شده تا ساعت 03:40 روز 13 آذر 1360، گردانهای دوم و چهارم مکانیزه از تیپ 12 زرهی عراق، موفق به عبور و ایجاد یک سرپل کوچک در ساحل شمالی سابله شده بودند. از این رو در صدد توسعه سرپل و گسترش آن به چپ و راست برآمدند. ساعت 03:50 گردان تانک موسوم به «قتیبه» از تیپ مزبور، آماده عبور از پل سابله شد.
اما در ساعت 04:00 درگیری بین نیروهای عراقی و نیروهای ایرانی که کم و بیش از راه رسیده بودند، شدت گرفت. گردانهای دوم و سوم مکانیزه دشمن پیام دادند که قادر به پیشروی نیستند، اما گردان تانک خالدین ولید شروع به عبور از پل کرد.
بنا به گزارش شنیده شده از دشمن، تانکها و نفربرهای زیادی هدف جنگافزارهای ضدتانک نیروهای ایرانی قرار گرفته، منهدم شده و سردرگمی در یکانهای دشمن راه پیدا کرده بود.
قرارگاه کربلا1 پیامهای مبادله شده دشمن را که حاوی درخواستها و دستورات بود به یکانهای عمل کننده اطلاع داده، از آنها جهت راهنمایی یکانها، هدایت و واپایش عملیات و سرکوب حمله عراق بیشترین استفاده بهعمل آمد.
ساعت 05:00 صبح گردانهای زرهی تیپ3 به منطقه وارد و با دشمن درگیر شدند. ساعت 06:30 با هدف قرار گرفتن یک تانک دشمن روی پل سابله و انهدام آن پل بسته و عبور و مرور از روی آن غیر ممکن شد. ساعت 07:00 صبح نیروهای عراقی در شمال پل سابله از سه طرف کاملاً محاصره شده بودند تعدادی از افراد دشمن به رودخانه سابله زده و گریختند. ساعت 09:00 صبح نفربرهای حامل فرماندهان گردانهای دوم و سوم مکانیزه از تیپ 12 زرهی عراق مورد اصابت قرار گرفته، فرماندهان مورد اشاره کشته شدند.
به این ترتیب، حمله غافلگیرانه دشمن به منطقه سابله که میرفت مشکل بزرگی برای نیروهای پیروزمند ما در شمال کرخه به بار آورد، با هوشیاری مسئولان محل شنود و همت و غیرت رزمندگانی که سریعاً خود را به معرکه نبرد رساندند، بهطورکلی دفع شد.
با پایان گرفتن عملیات سابله تا ظهر روز 13 آذر 1360، نیروهای ایرانی در سراسر شمال و جنوب رودخانه سابله استقرار یافته، پلهای روی این رودخانه اعم از سیمانی یا شناور در اختیار کامل نیروهای ما قرار گرفت. نیروهای عراقی تا پیرامون ساحلِ جنوبی سابله عقبنشینی کردند.
سرهنگ مهندس مخابرات سید حسن جواهری، درباره آنچه در شب عملیات سابله رخ داد، اینگونه میگوید: «ترکیب ستادی قرارگاه عبارت بود از افسران و استادان دانشگاه فرماندهی و ستاد که به دستور شهید صیاد هرکدام مطابق تخصص عهدهدار یکی از ارکان ستاد شده بودند (اسامی امیران بختیاری، نوابی و شاهان را بهخاطر میآورم) و مسئولیت مخابرات با من بود که در آن هنگام فرمانده گروهان عملیات فرماندهی بودم.»
سرهنگ جواهری همچنین میگوید: «در شورهای ستادی که با حضور این افسران و شهید صیاد شیرازی و شهید نیاکی در چادر موسوم به «اتاق جنگ» انجام میشد، نسبت به بخشهایی از منطقه که آزاد شده بوده، اما نه در اختیار نیروهای ما بود و نه یکانهای دشمن در آنجا حضور داشتند، ابراز نگرانی میشد. تا اینکه سرانجام اتفاقی که نگرانش بودند، رخ داد. عصر یکی از همین روزها [11 آذر 1359] کلیه افسران اتاق جنگ پس از یک روز پرکار و نفسگیر، به سنگرهایشان مراجعه کردند و چادر فرماندهی را به من سپردند.
با انتقال سروان جمشید آقامحسنیفشمی به تهران که تا آن هنگام فرمانده گروهان ارکان گردان477 مخابرات بود، موافقت شد و وی برای خداحافظی نزد من آمده. من مانع رفتنش شدم و او را به بهانه اینکه تنها هستم، در چادر فرماندهی نگهداشتم. او نیز همه این رویدادها را مشاهده کرده است.
وضعیت منطقه به نحوی بود که تیپ3 زرهی لشکر 92، تیپ1 پیاده لشکر77، تیپ1 زرهی لشکر16، سه گردان دیگر و یک توپخانه تقویت شده آماده عملیات بودند همچنین یکانهایی از تیپ1 عاشورا، تیپ2 کربلا، تیپ3 امام حسین علیهالسلام، تیپ4 امام سجاد علیهالسلام، تیپ18 جوادالائمه علیهالسلام، توپخانه عمل کلی، دو گردان از تیپ2 زرهی لشکر-92 (گردان 256 چیفتن و 231 در احتیاط نیرو) همگی در شبکه FM فرماندهی بهگوش و هوشیار بودند. یک گروه استراق سمع از مخابرات ستاد مشترک هم برای دایر کردن شبکه استراق سمع به یکان ما مأمور شده بودند. نیمههای شب، درجهداری که سرپرست کرده موصوف بود، با دستپاچگی و در حالیکه برگهای آبی رنگ در دست داشت، وارد چادر شد. محتوای متن پیام شنود شده چنین بود: «صدام، سلام میرساند و برای شما آرزوی موفقیت کرده، اجازه میدهد عملیات را شروع کنید.»
پیام با بیسیم «ای.ام» گرفته شده بود. این موضوع کار ما را بسیار دشوار کرد. معلوم نبود دشمن کجا و در چه فاصلهای قرار دارد. با اینحال، نمیتوانستم بیتفاوت باشم. بنابراین ضمن اعلام آماده باش به شبکه قرارگاه کربلا، تمام لشکرهای درگیر عملیات را با تلفن «اف ایکس» از آغاز تجاوزی گسترده در منطقه، مطلع و هوشیار کردم.
تا این فعالیتها به اتمام برسد، تعداد پیامهای دریافتی به بیش از هشت پیام رسید. خوشبختانه یکی از فرماندهان پیشروِ یکانهای عراقی مرتکب خطای بزرگی شد؛ بهگونهای که همه سؤالهای مرا پاسخ گفت. این خطا عبارت بود از مخابره این پیام که «ما به نزدیکی پل سابله رسیدهایم و میخواهیم بهسمت پل رفته، از آن عبور کنیم.»
باید اقدام عاجل میکردیم. دو گردان احتیاط را با بیسیم «اف. ام» وارد عمل کردم و بهعنوان قرارگاه دستور حرکت بهسوی پل سابله را صادر و یکانهای توپخانه را هم مأمور اجرای آتش روی پل سابله و عقبه آن کردم. با ورود اولین و دومین تانک روی پل، دستور آتش صادر و همزمان دنیایی از آتش روی سر عراقیها روانه شد. به اینترتیب، حرکت دشمن با انهدام و فرو افتادن تانکها از روی پل و کشته و اسیر شدنِ تعداد زیادی از نیروهای عراقی ناتمام ماند. شکست قطعی عملیاتِ بازپسگیری مناطق آزاد شده در عملیات طریقالقدس، حاصل تلاش شبانه یکانهای خودی، هوشیاری شبکه استراق سمع و هدایت عملیات توسط این سرباز کوچک بود.»
سرهنگ ذاکری که در آن هنگام افسر رکن دوم بود، طی گزارشی که از مصاحبه و بازجویی اسرا تهیه کرد، تعداد گردانهای منهدم شده را 13 گردان با ترکیب پیاده، زرهی و کماندو اعلام کرد. تعداد اسرای دشمن هم که در عملیات سابله به اسارت رزمندگان ارتش درآمده، تخلیه شدند 350 نفر اعلام شد.
در صورت غافلگیری در این عملیات، ضمن از دست دادن بسیاری از تجهیزات و افراد شهر بستان، روستاهای اطراف آن، پادگان بدون دفاع دشت آزادگان و محور اهواز به حمیدیه و سوسنگرد را نیز از دست میدادیم.
منابع:
سرتیپ دوم مسعود بختیاری، جزوه عملیات طریق القدس.
گفتوگو با سرهنگ مخابرات سید حسن جواهری (ارسالی از اداره فرماندهی ارتباط و الکترونیک ارتش جمهوری اسلامی ایران.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.